مصطفی؛ سرباز روز نهم
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۱۲۵۹۳
«سرباز روز نهم» و «اسم تو مصطفاست» کتابهایی هستند که در آن با زندگی و زمانه این شهید آشنا میشوید. سرباز روز نهم در ۶۳۲ صفحه با پژوهش و مصاحبه محمدمهدی رحیمی، پریسا وزیرلو و فرزانه مردی انجام شده و تدوین آن توسط نوید نوروزی و پریسا وزیرلو صورت گرفته و نعیمه منتظری بازنویسی آن را انجام دادهاست. این کتاب توسط انتشارات «راه یار» وارد بازار نشر شده و تاکنون توانسته مخاطبان بسیار گستردهای که نشان از علاقهمندی مردم به آثار دفاعمقدس و شهدای مدافع حرم دارد جذب خود کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب «اسم تو مصطفاست» زندگینامه داستانی شهید مصطفی صدرزاده به روایت سمیه ابراهیمپور، همسر شهید صدرزاده است که به همت راضیه تجار گردآوری شدهاست. راضیه تجار که اسمی آشنا در عرصه ادبیات بهویژه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت است این کتاب را با نثری روان و خودمانی ارائه کرده که مخاطب را ترغیب به مطالعه ادامه کتاب میکند. متن زیر حاصل گفتوگوی جامجم با راضیه تجار، نویسنده این کتاب است.
دلیل اینکه زندگینامه شهید صدرزاده را برای نوشتن انتخاب کردید، چه بود؟در مسیر کاریام جدا از کارهای خلاقهای که با موضوعی آزاد داشتهام، همواره رویکردی هم به شهدا دارم. از سالهای دور این رویکرد چه به صورت داستان کوتاه چه به صورت زندگینامه اتفاق افتاده. مثل زندگینامه شهید بابایی که با عنوان «آواز پرواز» با محوریت مبارزات این شهید از زمان پیش از انقلاب تا زمان شهادت نوشتم. در مورد کتاب «اسم تو مصطفاست» باید بگویم خودم به انتشارات روایت فتح رفتم و گفتم میخواهم درباره یکی از شهدا بنویسم که قرعه به نام ایشان افتاد. آن زمان شهید صدرزاده تازه به شهادت رسیدهبود که به من پیشنهاد کار درباره ایشان را دادند. من هم گفتم قبل از هر چیزی باید عکس ایشان را ببینم و اگر ارتباط قلبی با این شهید برایم بهوجود آمد در مورد نوشتن کار تصمیم میگیرم، البته اعتقادم این است که این شهدا هستند که ما را برای نوشتن دربارهشان انتخاب میکنند.
پس دنبال ایجاد ارتباط حسی و روحی با شهید صدرزاده بودید؟بله، دقیقا همینطور است. با وجود اینکه بعضی کارها انسان را از مسائل عرفانی و اجتماعی دور میکند اما افرادی در این دنیا وجود دارند که حتی در شرایط حاضر، زندگیشان تماشایی است و دیدنش تاملبرانگیز است. پس از صحبتهای اولیه درباره تهیه کار برای شهید صدرزاده یک سیدی که بیشتر حاوی عکسهای شهید بود به من دادند که با تماشای آنها اتفاقی که میخواستم در من افتاد و به دوستان گفتم که این کار را مینویسم.
در نگارش این کتاب با چه سختیها و مشکلاتی روبهرو بودید و برای رفع آن چه کردید؟زندگینامه داستانی قالب خاص خود را دارد. بخش اعظم آن واقعیت است که چارچوب اصلی داستان را شکل میدهد اما بخش دیگر برای اینکه به هنر نزدیک شود و در قالبی قرار بگیرد که بهتر و موثرتر از یک زبان خشک است، باید در آن از خیال و عناصر داستانی و آرایههای زبانی استفاده شود. بههرحال دو سال طول کشید تا این کتاب به ثمر رسید که البته با صبوری گذشت.
علت دو ساله شدن فرآیند نوشتن کتاب چه بود؟همانطور که گفتم، زمانی که این کار را شروع کردیم، شهید صدرزاده تازه به شهادت رسیدهبود و همسر ایشان، چون جاهای مختلفی برای مصاحبه میرفت، انفصال زیادی بین هر دور مصاحبه با دور بعدی ایجاد میشد. چون از نظر زمانی گسستهای زیادی به وجود آمدهبود، سوالات زیادی در ذهنم ایجاد میشد که آنها را برای گرفتن پاسخ مجددا طرح میکردم یا باید خودم به پاسخها میرسیدم. به همین دلایل نوشتن کار دو سال طول کشید.
مدتزمان اخذ مصاحبهها چقدر طول کشید؟من هیچوقت مصاحبه نمیکنم. دوستان روایت فتح زحمت انجام مصاحبهها را کشیدند که فکر کنم چیزی حدود سه یا چهار ماه شد.
اطلاعات گردآوری شده را چطور گزینش و غربال کردید؟یک نویسنده با توجه به ساختار کتاب و شیوه نگارش، متوجه میشود که جاافتادگیهای کار کجا است و کمکم آنها را تکمیل میکند. من هم تمام مصاحبهها را جمع کردم و از آنهایی که لازم بود در نگارش استفاده کردم.
همانطور که گفتید، زمانیکه شما به سراغ همسر شهید صدرزاده رفتید، هنوز زمان زیادی از شهادتشان نگذشتهبود. در چنین روزهایی معمولا فضا برای خانواده سنگین است و بازگویی خاطرات شخصی نیاز به جلب اعتماد و توجه به نکات ریزی دارد.
بله، در آنزمان همسر شهید شرایط روحی مساعدی نداشت. با اینکه مصاحبهها را به فرد دیگری سپردهبودم، سعی کردم از طریق پیامرسانها با همسر شهید تماس بگیرم و برای بازگویی خاطرات ایجاد انگیزه کنم. ضمن اینکه ناشر این کتاب و حامی آن، بنیاد فرهنگی روایت فتح است و قبل از اینکه بین من و همسر شهید صدرزاده آشنایی ایجاد شود، شناسنامه و سوابق این بنیاد ناخودآگاه باعث اعتماد میشد. همسر شهید هم خانمی بسیار شایسته، معتقد و همراه بود، منتها به دلیل مشکلاتی که گفتم در طول مسیر به ثمر رسیدن این کار ، بسیار صبوری کردم که البته ماحصلش و اکنون تقریظ رهبری تمام خستگیهایم را برطرف کرد.
به نظر شما در زمینه روایت خاطرات شهدا یا همسرانشان چقدر جای کار و حرف نگفته وجود دارد؟خیلی از سوژهها درباره دفاعمقدس و شهدای مدافع حرم بر زمین مانده. با وجود کارهایی که انجام شده اما روایتهای بکر و جذاب زیادی درباره شهدا وجود دارد که هنوز در قالبهای مختلف به نگارش درنیامده.
راز موفقیت این کتاب چیست؟ چرا در این مدت این کتاب بارها به چاپ رسیدهاست؟پیش از تقریظ رهبری، کتاب «اسم تو مصطفاست» ۲۲-۲۱ بار تجدید چاپ شد. این عدد بیانگر آن است که مخاطب محتوای این کتاب را دریافت کرده و آن را پسندیده و جامعه ادبی نگاه مثبتی به آن داشته. شخصیت خود مصطفی صدرزاده از آنجا که بسیار خاص است و وجوهی چندگانه دارد، برای مخاطب جذاب است. او انسانی باهوش، هدفمند و فعال است که در روزمرگی متوقف نمیشود. شهید صدرزاده مدام به دنبال افقهای جدید در زندگی میرود و با وجود اینکه زندگی عاشقانهای دارد، اما خود را صرفا محدود به زندگی شخصیاش نمیکند. من در بیان زندگی شهید صدرزاده به او بال ندادم، او کاملا زمینی است. همین امر باعث میشود که خواننده با شهید و زندگیاش همذاتپنداری کند و او را از جنس خود بداند. شهید صدرزاده از مدافعان حرم بود و برای اینکه بتواند برای دفاع از حرم برود، خود را بهجای یک افغانی جا زد و با گروه فاطمیون همراه شد. او در زمان شهادت فرزند کوچکی داشت و با وجود زندگی عاشقانه برای دفاع از حرم عازم شد که همین امر جذابیت داستانی دارد.
اگر قرار باشد به یک نکته جذاب از زندگی مشترک شهید صدرزاده و همسرشان به عنوان الگویی برای زندگی مشترک جوانان اشاره کنید، کدام است؟شهید صدرزاده در زندگی شخصیاش انسانی شوخ طبع و خوش خلق بوده. عشق، محبت و عطوفت از ویژگیهای بارز زندگی شهید صدرزاده و همسرشان است. آنها در چارچوب روزمرگیهای همیشگی متوقف نمیشدند و همین فراز و نشیبها بود که زندگیشان را جلا میداد. همسر شهید زنی ولایی و معتقد است، اما از آنجا که میخواهد همسرش را در کنارش حفظ کند پیش میآمده که به او میگفته؛ تو چند بار به سوریه رفتی و الان وقتش است که کنار ما بمانی. در چنین شرایطی پیش آمده که به جبهه میرفته و بعد از همانجا به همسرش اطلاع میداده که از ایران رفته. همین کشمکشها بود که باعث عشق و علاقه بیشتر بین این دو نفر میشد. محبتی که تدریجی و در طول زندگی بیشتر میشود و البته بعدها منجر به تحول دیدگاهی همسر شهید هم میگردد. آقا مصطفی هیچوقت همسرش را دلسرد نمیکرد و ارتباط روحیشان حتی زمانیکه دور از هم بودند، برقرار بود. زندگی عاشقانه و در عین حال فکر کردن به آرمانها و اهداف یکی از جذابیتهای این کتاب محسوب میشود.
و در پایان، فکر میکنید نشر آثار دفاعمقدس و مدافعان حرم تا چه اندازه ضرورت دارد؟بازگویی روایتهای هشت سال دفاعمقدس و شهدای مدافع حرم مانع تحریف تاریخ میشود. این قهرمانان الگویی برای جوانان در هر دوره و زمانی هستند و خوانش رشادتهای آنان با توجه به تجدید چاپهای فراوانی که از این آثار میشود، مورد اقبال عموم جامعه است. منتها در نگارش این کتابها نویسنده باید به گیرایی قلم و غیرکلیشهای بودن روایت توجه کند.
هدف از نگارش «اسم تو مصطفاست»از آنجا که با تمام قلب و احساسم مینویسم، مادامیکه با سوژه ارتباط برقرار نکنم، دست به قلم نمیبرم. زمانیکه شهید صدرزاده برای نگارش انتخاب شد نه خود ایشان را میشناختم نه همسرشان را اما وقتی از زاویه دید همسر شهید به ایشان و زندگیشان پرداختم، کاملا آن را حس کردم. دوست داشتم تمام احساس مخاطب را هنگام مطالعه این کتاب درگیر کنم و یک نگاه همسرانه و از داخل زندگی به شهید صدرزاده داشتهباشم.
شهیدی که مورد تمجید سردار سلیمانی قرار گرفتکتاب «سرباز روز نهم» روایتی از زندگی و زمانه بسیجی مدافع حرم، شهید مصطفی صدرزاده است که گروهی از نویسندگان آن را گردآوری کردند و پریسا وزیرلو یکی از این پژوهشگران، مصاحبه کنندگان و تدوینگران است. این کتاب حاصل زندگی مجاهدانه و خستگیناپذیر شهیدی است که به دلیل محبوبیت و رشادتهایش مورد تمجید سردار شهید سلیمانی قرار گرفت. مصاحبه زیر گفتوگوی جامجم با پریسا وزیرلو درباره مراحل پژوهش و تدوین کتاب و زوایای زندگی شهید صدرزاده است که میخوانید.
تهیه آثاری درباره شهدا بهویژه شهید صدرزاده به عنوان شهید مدافع حرم چه چالشهایی برای شما به همراه داشت؟سال ۹۴ حدودا دو هفته بعد از شهادت آقا مصطفی بود که محمدمهدی رحیمی (یکی از پژوهشگران و مصاحبه کنندگان کتاب) کار این کتاب را شروع کردند. در آن بازه زمانی هنوز بحث شهدای مدافع حرم و اینکه از ایران رزمندهای به سوریه اعزام شود چندان مطرح نبود و خیلیها نه با هویت ایرانی بلکه با هویت کشور دیگری به آنجا میرفتند. بنابراین مجاب کردن آنها به صحبت (هرچند در مورد رزمنده دیگری) بسیار سخت و زمانبر بود. یکی دیگر از چالشهایی که در مصاحبه با خانواده شهید بهخصوص خانمها داشتیم این بود که انجام این مصاحبهها زمانی انجام شد که هنوز مدت زیادی از شهادت آقا مصطفی نگذشتهبود و طبعا آنها به لحاظ روحی آمادگی تعریف از جزئیات برخی مسائل از آقا مصطفی را نداشتند. برای کتاب نیاز به یکسری مصداق از کودکی و نوجوانی شهید داشتیم. اینکه مثلا در کودکی چه بازیهایی میکرده، در مدرسه درسش چطور بوده، با چه مدل دوستانی معاشرت داشته، نحوه آشناییشان برای ازدواج چگونه بوده و... . برای ما جا انداختن اینکه چرا با جزئیات نیاز به دانستن این سوالها داریم، نوعی چالش محسوب میشد. به عبارتی برایشان ملموس نبود که کتاب باید ابتدا و انتها داشتهباشد و من مدام با این سؤال از طرف آنها مواجه میشدم که چه لزومی دارد این موضوعات در کتاب آورده شود! یادآوری و تکرار خاطرات آقا مصطفی برایشان بسیار مشکل بود. هم خودشان از این بابت اذیت میشدند هم ما. نکاتی که مطرح کردم چالشهایی بود که در بخش پژوهش و مصاحبه داشتیم که این چالشها در بخش تدوین تغییر کرد. شهید صدرزاده انسانی چندبعدی بود که این ویژگی از نکات برجسته ایشان محسوب میشد اما جمع کردن و انسجام این ابعاد در کنار هم برای ما در مصاحبه و تدوین مشکل بود. چون این ابعاد و وجوه باید خط واحدی داشتند.
محوریت کتاب، مصاحبه با برخی فرماندهان ایرانی جبهه مقاومت است که شاید برای اولین و آخرینبار فرصت گفتوگو با آنها فراهم شده. گرفتن مصاحبهها چقدر زمان برد؟تا پیش از چاپ کتاب مشغول گرفتن مصاحبهها و افزودن نکاتی بودیم. ما به افراد زیادی دسترسی نداشتیم اما بههر حال بودند کسانیکه در این راه با ما همراهی کردند؛ مثل شهید مرتضی عطایی که از دوستان نزدیک شهید صدرزاده در سوریه بود و خاطرات زیادی از ایشان داشت. شهید عطایی برای ما از خاطرات آقامصطفی میگفت و در همان زمان حدودا یکسال بعد از شهادت آقامصطفی به شهادت رسید. مصاحبههای ایشان بعدها تحت عنوان «ابوعلی کجاست» که در واقع خودگفتههایی از ایشان است، منتشر شد. اتفاقی نادر که قطعا خود ایشان هم فکرش را نمیکرد همان مصاحبههایی که برای دوست و همرزمش انجام میداد بعدا برای شهادت خودشان هم استفاده شود. شهید صدرزاده ۹ بار به سوریه سفر کرد و ما برای تکتک این سفرها باید محتوا درنظر میگرفتیم. در واقع از هیچکدام از این سفرها نمیتوانستیم عبور کنیم. پیش میآمد که در روایت یک سفر به این میرسیدیم که هیچ روایتی از هیچکس در این باب نداریم. بنابراین میرفتیم دنبال کسی که روایتی از این سفر داشتهباشد. این روند و نکات تکمیلی که در مصاحبه با خانواده ایشان به کتاب افزده میشد، طبعا زمانبر بود.
نکتهای از زندگی شهید صدرزاده که شما را مجذوب کرد، چه بود؟آتش به اختیار بودنشان به معنای واقعی کلمه برایم بسیار قابلتحسین است. او هیچوقت منتظر دستور یا صلاحدید فلان شخص یا فلان سازمان و نهاد دولتی و غیردولتی نمیشد. به تواناییهای خودش باور داشت و متعاقب آن به تواناییهای نوجوانان و جوانان بها میداد و به رشد و بالندگیشان کمک میکرد. تمام روایات و مستنداتی که جمعآوری کردیم حاکی از این بود که شهید صدرزاده برای ساختن خود بسیار تلاش میکرد. ما هم تمام تلاشمان را کردیم که این ویژگیشان را به شایستگی نشان دهیم. نه به این منظور که شهید صدرزاده را انسانی مقدس بدون هیچ نقصی نشان دهیم. قطعا او هم خطاهایی داشته اما بعد از انجام خطا از آن درس گرفته و بار دیگر با پختگی بیشتری عمل کرده. همچنین در موقعیتهایی که قرار میگرفت نسبتش را با موقعیتها درک میکرد و با توجه به نسبتی که داشت، سعی میکرد اثرگذار باشد. این موقعیت ممکن بود در مسجد و هیات باشد یا در برنجفروشی یا در استخر و... . مثلا استخر اجاره میکرد و بچههای عضو مسجد و بسیج محلهشان را با هزینه پایینتر به آنجا میبرد یا در برنجفروشیاش بیش از اندازه از اشخاصی دعوت به همکاری میکند تا آنها را مشغول به کار کند. به همین دلیل است که میگویم ایشان در همین موقعیتی که قرار میگرفت تاثیرگذارترین کاری که میتوانست را انجام میداد.
در این کتاب چقدر سعی کردید مظلومیت شهدای مدافع حرم را با وجود بیمهریها و شایعاتی که درباره آنها گفته میشود، نشان دهید؟
ما واقعیتها را بازگو کردیم و از آنجا که اینگونه کتابها مستند است باید برای هر موضوعی که بازگو میکنیم روایتی بیاوریم که حقمطلب ادا شود. بهعنوان مثال تلاش و اصراری را که برای رفتن به سوریه داشتند، سعی کردیم به درستی نشان دهیم یا توجهی که به خانواده شهدا داشتند. در هر بازگشت از سوریه به ایران حتما زمانی را به دیدن خانواده شهدا اختصاص میدادند و ما تکتک این نکات را بدون ذرهای اغراق در کتاب ذکر کردیم.
اصلا نمیتوانیم وارد خیال شویم. ما باید مستندات را بر مبنای واقعیت همانگونه که بوده و هستند بنویسیم. برای تکتک اتفاقاتی که روایت میکنیم باید روایت یا مصداقی ذکر کنیم. کمااینکه برای خود من هم این مسأله در تدوین پیش آمد که برای اتفاقی که در مصاحبه زمان زیادی روی آن نگذاشتهبودم خاطره یا روایت مستندی نداشتم و مجبور بودم یکسری سوالات را دوباره بپرسم یا بگردم دنبال مصداقهایی که بتوانم برای مفهوم کردن یک اتفاق از آنها استفاده کنم.
و در پایان به نظر میرسد کتابهایی که درباره شهدا نوشته میشود باید از کلیشه خارج شود. برای دوری از کلیشهها چه نکاتی از زندگی شهید باید لحاظ شود تا برای مخاطب تازگی داشتهباشد؟از تجربه خودم در تهیه این کتاب میگویم. ما در این کتاب فقط از موفقیتهای شهید صدرزاده نگفتیم بلکه از شکستهایش هم گفتیم. ابایی از گفتن واقعیتها نداشتیم. به این دلیل که این ذهنیت برای مخاطب پیش نیاید که شهدا افرادی خاص و متفاوت از ما انسانهای عادی بودند یا زندگی ایدهآل و کاملی داشتند. شهدا هم انسان بودند با تمام فراز و نشیبهایی که یک انسان در طول زندگی طی میکند و اتفاقا بازگو کردن همین فراز و نشیبهاست که باعث میشود شهید برای ما ملموس و دستیافتنی باشد. نویسنده نباید صرفا موفقیتهای شهید را پررنگ جلوه دهد و باید در بیان روایت صادق باشد. صداقت نویسنده اثر را از کلیشه خارج میکند. در نظر گرفتن ابعاد مختلف زندگی یک شهید، مواجهه ایشان با اهالی محل، دوستان، برخوردشان با مسائل سیاسی و اجتماعی و... به روشنتر شدن وجوه زندگی یک شهید کمک میکند و ما در این کتاب عامدانه راوی زندگی و زمانه زندگی این شهید بزرگوار بودیم.
گستره مخاطبان «سرباز روز نهم»زندگی شهید صدرزاده ابعاد مختلفی داشت. بنابراین افراد زیادی در قشرها و جایگاههای مختلف میتوانند از آن استفاده ببرند. به خصوص از نظر من مربیان و معلمانی که کارهای تربیتی میکنند، میتوانند از این کتاب الگوبرداری کنند. نکاتی که در کتاب ذکر شده برای نوجوانان و جوانان بسیار مفید است. از این جهت که به موفقیتها و شکستهایی که در مسیر رسیدن به هدفشان دارند چطور باید نگاه کنند و از آنها درس بگیرند.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: سرباز شهید کتاب دفاع مقدس زندگی شهید صدرزاده همسر شهید صدرزاده شهدای مدافع حرم اسم تو مصطفاست سرباز روز نهم دفاع مقدس زندگی نامه راضیه تجار آقا مصطفی روایت فتح مصاحبه ها برای ما چالش ها کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۱۲۵۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کودکان با شعر زندگی موفقتری خواهند داشت
به گزارش خبرگزاری مهر، امیراسماعیل آذر نویسنده، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی میهمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و با حامد علامتی مدیرعامل کانون برای طراحی و اجرای برنامههای ترویج شعرخوانی و مشاعره در بین کودکان و نوجوانان گفتگو کرد.
امیراسماعیل آذر مجری برنامههای مشاعره محور صدا و سیما در این نشست به دعوت علامتی برای همکاری در حوزه پرورش استعدادهای ادبی و شعری کودکان و نوجوانان ایرانی و ترویج فرهنگ و زبان فارسی در بین بچهها پاسخ مثبت گفت و برای همکاری در این زمینه اعلام آمادگی کرد.
این شاعر و مترجم دیروز شنبه ۸ اردیبهشت و در جمع مدیران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با اشاره به اهمیت شعر و ادبیات در تربیت کودکان گفت: اگر شعر در وجود کودکان متمکن و جایگزین شود و بچهها با این مفاهیم آشنا شوند آنها در زندگی آینده انسانهای موفقتری خواهند شد. نتیجه یک بررسی گذرا نشان داد که این کودکان در زندگی خود انسانهای آرام و دور از خشونت بودند و آنان محصول شعرها هستند.
اسماعیل آذر ضمن اظهار خوشحالی از حضور در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان یک مجموعه ریشهدار گفت: من یک معلم هستم و در دانشگاه تدریس میکنم اما در همه این سالها کانون همیشه یکی از محورهای ذهن من بوده و هر مجموعهای که پشتوانه نداشته باشد محکوم به فناست اما پشتوانه کانون اندیشمندان و شخصیتهای بزرگی هستند که سبب رشد این مجموعه شدهاند و اکنون ما زیر سایه آنها نشستهایم و حرف میزنیم.
وی با اشاره به تاریخ کهن قصه و قصهگویی در ایران گفت: در برخی از دورههای تاریخی و از زمان صفویه، قصهگویی به یک منصب تبدیل شد و در دوران قاجاریه هم ناصرالدین شاه، «قصهگو» یی ویژه داشته و فخرالدوله دختر او این قصهها را میشنیده و مینوشته است.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: آنچه امروز رایج است شعر است که در ایران پشتوانه دارد و در ضمیر ایرانیان نهفته است و همه ما با شعر بزرگ شدهایم. در حال حاضر هم با حرکتهایی که در حوزه ترویج مشاعره راه انداختهایم خوشبختانه تعداد کودکان و نوجوانان علاقهمند به شعر افزایش قابل توجهی داشته است. بچهها دوست دارند شنیده شوند.
اسماعیل آذر گفت: من کانون پرورش فکری را دوست دارم و معتقدم از آموزش و پرورش و صدا و سیما هم میتواند مهمتر باشد چرا که این مجموعه میتواند انسان بسازد در حال حاضر بسیاری از شعرهای بچهها محصول ذوق آنهاست نه دانش و تجربههای نو آنان، به همین دلیل باید بچهها را با شاعران قدیمی آشنا کنیم.
پیشنهاد این نویسنده و مترجم، راهاندازی جریان مشاعره در مراکز کانون سراسر کشور با استفاده از فناوریهای جدید و فضای مجازی بود و او اعلام آمادگی کرد تا مربیان کانون در زمینه آموزش شعر به بچهها تحت آموزش قرار بگیرند و شعرهای بسیار ساده و قابل فهم برای کودکان جمعآوری و منتشر شود.
برای نسل جدید باید از ابزار هنر و ادبیات مانند شعر، داستان و قصهگویی استفاده کنیم
در ادامه حامد علامتی مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سخنانی از اسماعیل آذر بهعنوان یکی از قلههای مسلّم ادبیات و شعر نام برد و گفت: ما به دنبال این هستیم که از تجربههای ایشان استفاده کنیم و درخواست میکنیم در ساخت برنامههایی برای کودکان در حوزه شعر و شعرخوانی به ما کمک کنند.
وی افزود: برنامه ترویج شعرخوانی و مشاعره با سه سیاست محوری سال ۱۴۰۳ یعنی مرکز محوری، مخاطب محوری و نوجوان محوری کاملاً مطابقت دارد.
مدیرعامل کانون پرورش فکری با بیان این که کانون قصد ندارد گرفتار روزمرگی شود، گفت: قصد داریم در این حوزه کارهای ماندگاری را که شمولیت داشته باشد از خود به یادگار بگذاریم. برای نسل جدید باید از ابزار هنر و ادبیات مانند شعر، داستان و قصهگویی استفاده کنیم و البته ابزار رسانه که بسیار مهم است.
وی اهمیت ایجاد یک پیوست رسانهای برای تمامی برنامههای فرهنگی و هنری را یادآور شد و گفت: کودکان و نوجوانان امروز غرق در گوشی هستند و ما باید از ظرفیت رسانهها بهویژه رسانه ملی و فضای مجازی برای ترویج ادبیات استفاده کنیم.
علامتی با تاکید دوباره بر اینکه احیا کانون و بازگرداندن آن به دوران درخشان دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی گفت: این امر تصمیمی راهبردی است و قصد داریم هر کار خوبی که انجام شده است ادامه دهیم و تقویت کنیم و اگر میبینیم کاری مناسب زمان فعلی نیست، حتماً تغییر خواهیم داد.
اعضا کانون پرورش فکری گنجینه همیشه درخشان عرصه هنر و ادبیات هستند
در ادامه محمدرضا کریمیصارمی معاون تولید کانون پرورش فکری گفت: اعضای کانون پرورش فکری به عنوان گنجینهای هستند که همیشه در رویدادهای هنری و ادبی و سینمایی کشور درخشیدهاند.
در ادامه سمیهسادات ابراهیمی مدیرکل حوزه مدیرعامل، روابط عمومی و امور بینالملل کانون پرورش فکری گفت: سیاست کانون گسترش زبان و ادبیات فارسی با بهرهگیری از خلاقیت و نوآوری است و ما در این زمینه از طراحی برنامههای ترکیبی برای کشف استعدادهای نوجوانان در قالبهای مختلف استقبال میکنیم.
در ادامه محمدحسین علیمددی دستیار رسانهای مدیرعامل کانون پرورش فکری از حضور اسماعیل آذر در کانون استقبال کرد و گفت: با حضور شما و از راه طراحی برنامههای تلویزیونی و بهرهگیری از قالبها و طرحهای گوناگون و جذاب، نشر کتاب و… میتوانیم به گسترش زبان و ادبیات فارسی کمک کنیم.
در ادامه مجتبی حاذق مدیر آفرینشهای ادبی و هنری کانون پرورش فکری گفت: طرحهای در دست اجرا این مجموعه مانند کارگاههای خوانش متن، یا پروژه استعدادیابی نوجوانان در قالب باشگاه ادبی قاف را ظرفیتهای مناسبی برای اجرای برنامه مشاعره است.
در ادامه عباس محمددینی مدیرکل نظارت بر انتشارات اظهار امیدواری کرد از دیدگاهها و مشورتهای اسماعیل آذر برای ایجاد بانک ایده انتشارات و نشر کتابهایی جذاب و موردپسند کودکان و نوجوانان در حوزه اساطیر و ادبیات کهن در کانون بتوانیم استفاده کنیم.
در ادامه مجتبی دانشور مدیرکل نظارت بر چاپ و توزیع محصولات کانون از ارائه بیش از یک هزار عنوان کتاب در سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران توسط کانون پرورش فکری خبر داد و گفت: امسال در نمایشگاه ۶ تا ۸ عنوان کتاب شعر نوجوان هم رونمایی میشود. سیاست کانون اکنون تجاریسازی محصولات و توزیع آن در همه فروشگاهها و کتابفروشیهای غیر کانون بوده است. مطمئن هستم با حضور آقای آذر انتشار این کتابها وضعیت بهتری پیدا میکند.
در پایان این نشست اسماعیل آذر با همراهی مدیرعامل کانون پرورش فکری از کتابخانه مرجع کانون بازدید کرد و به عضویت افتخاری این کتابخانه درآمد.
کد خبر 6091114 زینب رازدشت تازکند